دروس خارج فقه – بحث ربا ( جلسه سی و نهم ) – آیت الله محمدتقی پورمحمدی
جلسه ۳۹
۹۸/۰۷/۲۴
بحث رجالی
از آنجایی که در سند روایت دوم و سوم نام اسحاق بن عمّار آمده است و در سند روایات زیادی نام ایشان به عنوان راوی ذکر شده لذا لازم میبینیم که در رابطۀ با ایشان نکاتی را ذکر نماییم.
نجاشی در رجال خود مطلبی در مورد فطحی بودن اسحاق بن عمّار ذکر نکرده و فقط به ثقه بودن او تصریح نموده است. ایشان میفرماید: «إسحاق بن عمار بن حیان مولى بنی تغلب أبو یعقوب الصیرفی، شیخ من أصحابنا ثقه و إخوته یونس و یوسف و قیس و إسماعیل و هو فی بیت کبیر من الشیعه و ابنا أخیه علی بن إسماعیل و بشر بن إسماعیل کانا من وجوه من روى الحدیث …»[۱].
مرحوم شیخ در فهرست[۲] به فطحی بودن او اشاره کرده ولی در عین حال او را ثقه معرفی نموده است. «إسحاق بن عمار الساباطی، له أصل. و کان فطحیا إلا أنه ثقه و أصله معتمد علیه»[۳].
اسحاق بن عمار در رجال شیخ طوسی در دو مورد ذکر شده است. یکی در لیست اصحاب امام صادق(علیه السلام) و دیگری در لیست اصحاب امام کاظم(علیه السلام) آمده است. مرحوم شیخ در لیست اصحاب امام صادق(علیه السلام) فقط به نام «إسحاق بن عمّار الکوفی الصیرفی» اکتفاء کرده و به ثقه بودن و فطحی بودن او اشاره نکرده است[۴]. اما در لیست اصحاب امام کاظم(علیه السلام) فرموده «إسحاق بن عمّار ثقه له کتاب» با وجود اشاره به ثقه بودن باز به فطحی بودن متعرض نشده است[۵].
مرحوم محدّث قمی در کتاب «تحفه الأحباب فی نوادر آثار الأصحاب» فرموده است: «اسحاق بن عمّار صیرفی کوفی ثقه و جلیل است، … و بالجمله علماء اسحاق بن عمار را فطحی میدانستند به جهت تصریح شیخ در فهرست و از این جهت حدیث را از جهت او موثق میشمردند تا نوبت به شیخ بهائی رسید ایشان اسحاق بن عمار را دو نفر گرفتند، یکی امامی ثقه که در رجال نجاشی است و دیگر فطحی ثقه که در رجال شیخ است تمییز این دو را به اسم جدّ قرار دادند اسحاق بن عمار بن حیان را امامی گفتند، و اسحاق بن عمار بن موسی را فطحی گرفتند …»[۶].
در تعبیر مرحوم محدث قمی تسامحی وجود دارد. چون اینکه ایشان میفرمایند فطحی ثقه در رجال شیخ است صحیح نیست بلکه در فهرست شیخ است. در رجال شیخ به فطحی بودن ایشان اشاره نشده است. شاید منظور محدث قمی از رجال، فهرست باشد.
البته به غیر از شیخ بهائی اشخاص دیگری نیز به این امر اشاره کردهاند. مرحوم وحید بهبهانی در تعلیقۀ رجالیه[۷] و مرحوم مجلسی اول صاحب روضه المتقین به این مطلب اشاره کردهاند.
علامۀ بحر العلوم قرائنی بدست آورد که اسحاق بن عمار دو نفر نیست بلکه یک نفر است و ثقه و امامی میباشد[۸].
مرحوم محدث نوری در خاتمۀ «مستدرک الوسائل» ذیل فائدۀ پنجم قائل شده که اسحاق بن عمار یک نفر است[۹].
مرحوم مامقانی در «تنقیح المقال» قائل شده که اسحاق بن عمار صیرفی با اسحاق بن عمار ساباطی خلط شده است. آنها دو نفر هستند. یکی امامی ثقه است و دیگری فطحی است گرچه مورد اعتماد میباشد[۱۰].
مرحوم علامۀ شوشتری در «قاموس الرجال» در بعضی از موارد به نظرات مرحوم مامقانی حمله کرده و کلام ایشان را صحیح ندانسته است تا حدّی که گاهی قلم را تند کرده و به ایشان تاخته و از الفاظی مانند غلط در رابطۀ با کلام مرحوم مامقانی استفاده نموده است. در مورد بحث ما نیز مرحوم شوشتری کلام مرحوم مامقانی مبنی بر دو نفر بودن اسحاق بن عمار را قبول نکرده و از بعضی از اشکالات ایشان جواب داده است[۱۱].
مرحوم خوئی در «معجم رجال الحدیث» ذیل شمارۀ ۱۱۵۸ میفرماید: «۱۱۵۸- إسحاق بن عمار بن حیان: = إسحاق بن عمار = إسحاق بن عمار الساباطی. قال النجاشی: إسحاق بن عمار بن حیان، مولى بنی تغلب، أبو یعقوب الصیرفی، شیخ من أصحابنا، ثقه و إخوته یونس و یوسف و قیس و إسماعیل و هو فی بیت کبیر من الشیعه و ابنا أخیه، علی بن إسماعیل و بشیر بن إسماعیل، کانا من وجوه من روى الحدیث»[۱۲]. ایشان اسحاق بن عمار را یک نفر دانسته است. در مقابل اسم اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی علامت مساوی گذاشته که این شخص با اسحاق بن عمار مطلق و اسحاق بن عمار ساباطی یکی است. در ادامه کلام نجاشی را نقل نموده است. در ذیل شمارۀ ۱۱۵۹ میفرماید: «۱۱۵۹- إسحاق بن عمار الساباطی = إسحاق بن عمار بن حیان = إسحاق بن عمار الصیرفی. قال الشیخ: إسحاق بن عمار الساباطی، له أصل، و کان فطحیا، إلا أنه ثقه، و أصله معتمد علیه»[۱۳]. در اینجا هم اسحاق بن عمار سابطی را همان اسحاق بن عمار حیان و اسحاق بن عمار صیرفی دانسته است و در ادامه کلام شیخ در رجال را نقل نموده است. در ادامه ایشان میفرماید: «ثم الظاهر اتحاد إسحاق بن عمار الساباطی مع سابقه و ذلک لبعد أن یکون هناک شخصان معروفان، فی طبقه واحده، کان لکل منهما کتاب، یتعرض النجاشی لأحدهما، و یتعرض الشیخ للآخر و یؤکد ذلک: أن الشیخ فی رجاله و الکشی و الصدوق، فی المشیخه، ذکروا إسحاق بن عمار، من غیر توصیف، فلو کان المسمى بهذا الاسم رجلین، لزمهم تعیینه، و أنه ابن حیان، أو الساباطی و کذلک الحال، فی الروایات الکثیره، فإن المذکور فیها: إسحاق بن عمار من غیر توصیف و یؤید الاتحاد: اقتصار البرقی أیضا، على ذکر إسحاق بن عمار الصیرفی و کیف کان فطریق الشیخ إلیه صحیح و لقدسها الأردبیلی -رحمه الله- حیث قال: صحیح فی المشیخه و الفهرست، إذ لیس له ذکر فی المشیخه. و طریق الصدوق إلى إسحاق بن عمار: أبوه -رضی الله عنه- عن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن علی بن إسماعیل، عن صفوان بن یحیى عن إسحاق بن عمار، و الطریق صحیح»[۱۴]. ایشان میفرماید: ظاهر اینست که اسحاق بن عمار ساباطی با اسحاق بن عمار بن حیان یکی است. بعید است که این دو نفر دو شخصیت معروف باشند، در یک زمان بوده و در یک طبقه باشند و برای هر کدام از آن دو کتابی باشد، نجاشی به یکی از آن دو اشاره کند و شیخ هم به دیگری متعرض شود. مؤید گفتۀ ما اینست که شیخ در رجالش و کشی در رجالش و صدوق در مشیخه اسحاق بن عمار را بدون توصیف آوردهاند، یعنی مطلق آوردهاند به این معنا که صیرفی و ساباطی را ذکر نکردهاند. اگر دو شخص بودند باید پسوند را ذکر میکردند تا مشخص شود ابن حیان منظور است یا ساباطی منظور است. اینکه مشخص و تعیین نکردهاند و مطلق بیان کردهاند حاکی از اینست که یک نفر است. وضعیت در روایات کثیره هم این چنین است. چون آنچه مذکور در سند روایات کلینی یا شیخ است اسحاق بن عمار میباشد بدون اینکه تعیین و تشخیصی در کار باشد. مؤید اتحاد این دو نفر کلام مرحوم برقی است که به صیرفی بسنده کرده و متعرض دیگری نشده است. به هر صورت (یک نفر باشد یا دو نفر باشند) طریق شیخ به اسحاق بن عمار طریق صحیحی است. مرحوم اردبیلی سهو کرده است که گفته طریق شیخ به اسحاق بن عمار در فهرست و مشیخه طریق صحیحی است در حالی که در مشیخه ذکری از اسحاق بن عمار به میان نیامده است. طریق صدوق به اسحاق بن عمار اینست: پدرش از عبدالله بن جعفر حمیری، از علی بن اسماعیل، از صفوان بن یحیی از اسحاق بن عمار، و این طریق صحیح است.
با بیان مرحوم خوئی روشن میشود که اسحاق بن عمار یک نفر بوده و طریق شیخ و طریق صدوق طریق صحیحی است.
نتیجه: اسحاق بن عمار اگر یک نفر باشد طبق کلام نجاشی «شیخٌ من أصحابنا» است. و اگر دو نفر باشد یکی «شیخ من أصحابنا» است و دیگری فطحی است که توثیق شده و ضعفی در آن وجود ندارد.
توضیحی در رابطه با فرقۀ «فطحی»
بزرگترین فرزند امام صادق(علیه السلام) جناب اسماعیل بود که در زمان حیات امام از دنیا رفت. بعد از اسماعیل بزرگترین فرزندش عبدالله افطح نام داشت و امام کاظم(علیه السلام) از عبدالله کوچکتر بود. وقتی که امام به شهادت رسیدند، عبدالله گفت من پسر بزرگ هستم و قاعدتا من باید امام باشم. متاسفانه عدۀ کثیری نیز کلام عبدالله را قبول کردند. بعضیها با شنیدن این ادعاء عبدالله را امتحان نموده و سؤالاتی را از او پرسیدند و با شنیدن جواب ادعای او را دروغ به حساب آورده و برگشتند و به امامت امام کاظم(علیه السلام) قائل شدند. اکثر کسانی که به امامت امام کاظم قائل بودند کسانی بودند که دورتر از مدینه زندگی میکردند و اطلاعاتی در مورد امام صادق نداشتند. عبدالله افطح هفتاد روز بعد از شهادت امام صادق از دنیا رفت. امام صادق در سال ۱۴۸ ه.ق ۲۵ شوال به شهادت رسید. در سال ۱۴۹ ه.ق اوائل محرم عبدالله افطح با هفتاد روز فاصله از دنیا رفت. وقتی عبدالله از دنیا رفت آنهایی که معتقد به امامت عبدالله بودند به سراغ امام کاظم آمدند و ایشان را بعنوان امام هشتم شناختند، لکن برخی از این کار روی برگرداندند. از جملۀ این اشخاص عبدالله بن بُکیر بود که فطحی است. بنو فضّال که در کتب رجالی آمده است. آیت الله سبحانی نیز در «طبقات الفقهاء» بنوفضّال را ذکر کرده است و همچنین مرحوم مامقانی در رجالش به بنو فضّال اشاره کرده و از این عده شمرده است. مرحوم نوبختی در «فِرق الشیعه» دو نفر را اسم برده است. یکی عبدالله بن بُکیر بوده و دیگری عمار بن موسی ساباطی است. البته مرحوم مامقانی بنو فضّال را به این دو نفر اضافه نموده است.[۱۵]
پایان جلسه سی و نهم
[۲]. مرحوم شیخ سه کتاب رجالی دارد. اولین کتاب رجالی ایشان «الفهرست» است. دومین کتاب رجالی «رجال شیخ طوسی» است و سومین کتاب «اختیار معرفه الرجال» است که معروف به رجال کشی است و در حقیقت گزیدهای از کتاب رجال کشی است که اصل این کتاب اکنون موجود نیست.
. تحفه الأحباب فی نوادر آثار الأصحاب، ص۳۵٫[۶]
. منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، ج۲، ص۲۷۰٫[۷]
. الفوائد الرجالیه (سید بحر العلوم)، ج۱، ص۲۹۰٫[۸]
. مستدرک الوسائل، ج۲۲، ص۹۲٫[۹]
. معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۶۱٫[۱۲]
. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب «فرهنگ فِرق اسلامی» (محمدجواد شکور).[۱۵]